ارسال داستان
منوی دسته بندی

لبخندهای خامه ای

بعضی خاطره‌ها با یه عکس، با یه طعم، با یه بوی ساده زنده می‌شن.
این داستان یکی از اون‌هاست؛ یه برگ از کودکی یکی از دوستای خوبمون، که ما رو میبره به دل کوچه‌های قدیم، مدرسه‌های یک‌طبقه، و شیشه‌شیرهای خامه‌دار.

وقتی بچه بودم، شیشه شیرای «شرکت صنایع شیر ایران» از همه چی تو زندگی مهم‌تر بودن! نه که بگم عاشق شیر بودم، نه… فقط چون اون خامه‌ی روشو باید با زبون دور لیس میزدی و حس می‌کردی داری دنیا رو فتح می‌کنی!

مامان همیشه می‌گفت: «پسر، اول باید خوب تکونش بدی بعد بخوریا!» ولی من گوش نمی‌دادم. یه بار خامه‌اش انقدر سفت بود که با نی نرفت بالا، کل دهنم مثل جاروبرقی شده بود!

از مدرسه که برمی‌گشتیم، توی کوچه مسابقه می‌ذاشتیم. کی زودتر درِ آلومینیومیِ شیشه شیر رو با انگشت سوراخ می‌کنه؟ بعضی وقتا ناخن‌مون می‌رفت لای در و جیغمون درمیومد، ولی به‌رو نمی‌آوردیم، چون نباید جلوی بچه‌های محل کم میاوردی.

یه بار هم خواستم شیشه شیرمو با یکی عوض کنم چون مال اون بیشتر خامه داشت. اونم قبول کرد، ولی وقتی گرفتم دیدم شیرش ولرم بود و یه‌کم ترشیده. برگشتم داد بزنم، دیدم همونو تا ته سر کشیده و داره با رضایت آروغ می‌زنه!

یادمه مغازه‌ی سر کوچه‌مون یه آقایی بود به اسم مش قربون. هر روز صبح با چرخ دستی‌اش شیشه شیر میاورد. مامانم همیشه دو تا می‌خرید، یکی واسه من، یکی واسه داداشم. ولی داداشم همیشه خواب می‌موند، منم دوتاشو می‌خوردم. الانم که فکر می‌کنم، شاید واسه همین الانم عاشق لبنیاتم!

بعدها که پاکتی شد و بعدشم این کوفتیا پلاستیکی اومد، دیگه اون حس قشنگ از بین رفت. نه خامه‌ای روش بود، نه اون در آلومینیومی که باهاش حال کنیم… فقط یه نوشیدنی سرد بی‌روح.

الان که این عکسو دیدم، دلم خواست یه بار دیگه اون شیشه رو محکم بگیرم، انگشتمو فرو کنم تو درش، یه نفس تا ته برم بالا… و بعد، با خامه‌ی دهنم لبخند بزنم به خاطراتی که دیگه فقط تو عکس‌ها زنده‌ان.

متن اصلی

اینو هم ببینین؛ همون متنیه که اول برامون فرستاده بودن. حالا قشنگ میشه دید یه خاطره با کمی روایت و ویرایش چه تغییری می‌کنه.

ما بچه بودیم شیشه شیر میخریدیم، درِ آلومینیومیشو با ناخن سوراخ میکردیم، خامه‌شم میلیسیدیم. مامانم همیشه میگفت اول تکون بده ولی من نمیکردم. مزه‌ش هنوز یادمه.

0,0
( 0 نظر )
عالی0%
خوب0%
متوسط0%
ضعیف0%
بد0%

کسی تا الان نظری نداده. اولین نفری باش که نظر میده.